Web Analytics Made Easy - Statcounter

اگرچه روی کاغذ، ارتش آمریکا 88 میلیارد دلار برای تجهیز و آموزش ارتش افغانستان هزینه کرده اما یک بررسی ساده نشان می‌دهد این فاکتور سنگین، کارکرد تبلیغاتی داشته و ارتش کشور همسایه وابسته‌ و ناکارآمد است

به گزارش سرویس دفاع و امنیت مشرق، بعد از نزدیک به دو دهه اشغال نظامی، کشته، مجروح و آواره شدن میلیون ها نفر از شهروندان و نابودی بسیاری از تاسیسات زیربنایی و مهم در افغانستان، در نهایت ولایت های این کشور یکی بعد از دیگری در حال سقوط در مقابل گروه طالبان است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

با این اوصاف، سوال مهمی که در مقابل این روند دومینو وار به ذهن می رسد این است که چگونه ارتشی که آمریکا مدعی است امکانات، هزینه و آموزش فراوانی برای آن خرج کرده، به سرعت از هم پاشیده است؟ برای پاسخ به این سوال اصلی، مطلع شدن از یک آمار، می تواند جالب باشد.

بیشتر بخوانید: ناوگان بالگردی افغانستان؛ جدیدترین مصداق از «هزینه‌های سازش» با آمریکا/ وقتی بالگردهای غربی نه زره مناسب دارند و نه سلاح استاندارد +عکس «پایگاه بزرگ بگرام»؛ میزبانی که شاهد شکست دو ابرقدرت در افغانستان بود/ از توسعه بازداشتگاه‌های غیرقانونی توسط دولت اوباما تا فرار مخفیانه در دوران بایدن +عکس

بر اساس آمارهای رسمی منابع غربی، از سال ۲۰۰۲ میلادی تا به امروز که آمریکا بحث تشکیل نیروهای نظامی و امنیتی افغانستان تحت نظارت مستشاران این کشور و سازمان ناتو را آغاز کرده رقمی در حدود ۸۸ میلیارد دلار برای ارتش، پلیس و سیستم امنیتی این کشور در اشکال مختلف هزینه شده است. (از جمله آمار نشریه politico از رسانه های معتبر سیاسی در آمریکا).

حالا که شرایط نظامی و امنیتی در افغانستان رو به وخامت نهاده و بسیاری به دنبال پیدا کردن مقصر در خصوص مقصران در این شرایط هستند، بد نیست نگاهی به برخی از سخنان مقامات آمریکایی از گذشته تا به حال در این خصوص داشته باشیم. برای نمونه در بهار سال ۲۰۱۱ میلادی و در جریان یک جلسه استماع در کنگره آمریکا، ژنرال دیوید پترائوس فرمانده وقت نیروهای آمریکایی و بین المللی در افغانستان از افزایش قابل توجه مهارت و شجاعت ارتش افغانستان در نبردهای استان هلمند خبر داده و گفته بود چیزی نزدیک به ۶۰ درصد نیروهای عمل کننده در این ولایت که از جمله مناطق پر خطر این کشور بوده را نیروهای بومی تشکیل داده بودند.

در سال ۲۰۱۵ میلادی و با تمام شدن فاز رزمی آنچه آمریکا و ناتو، عملیات آزادی پایدار می نامیدند، اعلام شد که ارتش افغانستان خود را به عنوان نیرویی توانمند به اثبات رسانده و در یک مورد جالب دیگر در یک کنفرانس خبری در ۱۳ جولای سال جاری میلادی یعنی همین تابستانی که در آن هستیم، سخنگوی پنتاگون اعلام کرده بود که بر اساس برآورد آنها، ارتش افغانستان می داند که چطور از کشورش دفاع کند! که البته با گذشت تقریبا یک ماه از آخرین صحبت شاهد فروپاشی کامل خطوط دفاعی این ارتش بوده ایم.

اما یک روایت دیگر نیز در صحبت های کارشناسان مستقل و البته برخی از مسئولین رسمی آمریکایی وجود داشته که همواره به بخش های منفی، مشکلات و کمبود ها در افغانستان اشاره داشته اند. یکی از بحث های بسیار مهم در خصوص حفظ قدرت و برتری نیروهای ارتش افغانستان در هر نبردی، مسئله پوشش هوایی چه در شکل حمله به مواضع دشمن از آسمان و چه تامین نیازهای نیروهای خودی از طریق انواع هواگردها بوده است. برای سالها به این مسئله تاکید شد که ارتش افغانستان در بحث پشتیبانی هوایی به آمریکا و ناتو وابسته است لذا تلاش ها برای توسعه و تشکیل نیروی هوایی افغانستان آغاز و نیرویی برای این کشور تشکیل شد و جمعی از بالگردهایی مثل سری Mi ۱۷، بلک هاوک ، MD ۵۳۰ و هواپیمای ترابری هرکولس و پرنده تهاجمی بال ثابت سوپر توکانو در اختیار افغانی ها قرار گرفت.

نیروی هوای طالبان در کنار یک فروند بالگرد بلک هاوک ارتش افغانستان

بالگرد MD۵۳۰ افغانی در اختیار طالبان در وضعیت غیر عملیاتی و بدون پره ها - در انتهای تصویر نیز یک فروند بلک هاوک مشخص است

اما بحث فقط مربوط به سلاح و جنگ افزار نبود. اولا در بحث آموزش نیروی انسانی، خصوصا پرسنل زمینی برای تعمیر و نگهداری پرنده ها مشکلات زیادی برای افغان ها وجود داشت و دارد و این کشور در این بخش تقریبا به طور کامل وابسته به پیمانکاران خارجی بود که به نظر می رسد برنامه ای هدفمند برای این وابستگی وجود داشته است. کاهش پروازهای پشتیبانی توسط آمریکا و ناتو از یک طرف و افزایش حملات طالبان از طرف دیگر در سال جدید به صورت ناگهانی، فشار کاری روی یگان های هوایی ارتش افغانستان را بالا برد و این مسئله به سرعت، تبعات خود را نشان داد.

نرسیدن پشتیبانی باعث زمینگیر شدن بسیاری از پرنده های افغان از جمله بالگردهای این کشور شد. در چند روز اخیر حداقل ۴ فروند بالگرد بلک هاوک، ۲ بالگرد MD ۵۳۰، ۷ فروند بالگرد Mi ۱۷ و ۶ فروند پهپاد اسکن ایگل به غنیمت نیروهای طالبان در آمده است. نکته جالب این که حداقل در یک مورد نیروهای طالبان با کمک پرسنل افغان موفق به پرواز با بالگرد Mi ۱۷  نیز شده اند.

نیروی های طالبان در کنار یک فروند Mi ۱۷ افغانی

پهپاد اسکن ایگل در داخل جعبه در یکی از پادگان های ارتش افغانستان که در اختیار طالبان قرار دارد

نکته مهم در خصوص قوای بالگردی افغانستان اینکه برای چندین سال، کارشناسان و خصوصا افسران افغان اعلام کردند که پرنده های روسی برای شرایط این کشور، خصوصا در بحث تعمیر و نگهداری گزینه ای مناسب تر هستند اما آمریکایی ها به بهانه اختلاف ها با روسیه بر سر مسئله اوکراین، پشتیبانی مالی از ناوگان میل ۱۷ این کشور را کاهش داده و اعلام کردند که بالگردهای غربی بلک هاوک را در اختیار افغان ها قرار می دهند. پیچیدگی های بالای این پرنده باعث شد که افغانی ها از همان ابتدا در بحث تعمیر و نگهداری این بالگرد به طور کامل به آمریکا وابسته باشند و در حدود یک ماه اخیر نیز دو یا سه فروند از این بالگردها در حملات طالبان به پایگاه های ارتش نابود شده و ۴ فروند از آنها نیز به غنیمت رفته که این چهار مورد به نظر در وضعیت غیر عملیاتی توسط پرسنل رها شده بودند.

نیروی زمینی افغانستان؛ میراث شوم آمریکا برای همسایگان

نگاهی به نیروی زمینی ارتش افغانستان به صورت بهتری نشان می دهد که چطور یک اشغالگر قصد دارد تا یک ارتش ضعیف را به صورت وابسته سازمان دهد. همان طور که در ابتدای مطلب هم اشاره شد ۲ دهه زمان و چیزی در حدود ۸۸ میلیارد دلار برای نیروهای نظامی و امنیتی این کشور هزینه شده اما نیروی زمینی افغانستان صرفا در حد یک واحد پیاده نظام نگاه داشته شده است و تقریبا هیچ واحد زرهی سنگین یا پیاده مکانیزه ای وجود ندارد و واحد های توپخانه ای نیز به تعداد بسیار محدودی از توپ های ۱۲۲ میلی متری و راکت های گراد محدود است.

 خودروهای تاکتیکی سری هاموی با پوشش ضد گلوله سبک، وانت های ساخت شرکت هایی مثل تویوتا یا فورد، نفربرهای سبک زرهی سری M۱۱۷ و خودروهای حفاظت شده سری maxxpro وسایل نقلیه ای هستند که سازمان خودرویی و توان تاکتیکی نیروی زمینی این کشور را تشکیل می دهند.

زره پوش M۱۱۷ به غنیمت رفته از ارتش افغانستان

خودروهای رها شده ارتش افغانستان در پایگاه هوایی قندوز

خودروی تاکتیکی هاموی در اختیار گروه طالبان در پایگاه هوایی قندوز

سه دستگاه خودروی حفاظت شده از سری maxxpro که توسط ارتش افغانستان رها شده

در چند ماه و خصوص چند هفته اخیر تعداد قابل توجهی از انواع این خودروها به غنیمت گروه طالبان در آمده و بنا به گفته برخی رسانه ها و متخصصانی که تحولات این کشور را از نزدیک دنبال می کنند، اصولا شمارش غنائم در این بخش تقریبا غیر ممکن شده است.

نیروی طالبان مجهز به اسلحه تک تیرانداز M۲۴ در مرکز تصویر - در پشت سر وی سلاح های سری M۴ - شخص دست راست حامل قبضه و بدنه اصلی تیربار M۲

حجم قابل توجهی از سلاح های سری M۴ و M۱۶ به غنیمت رفته از ارتش افغانستان

در عین حال در وضعیت سلاح های سبک نیز شرایط به همین گونه است. در این سالها حجم گسترده ای از سلاح های سبک مثل اسلحه های تهاجمی سری M۴ و M۱۶، تیربار سنگین سری M۲، تفنگ های تک تیرانداز سری M۲۴  و تیربارهای سری M۲۴۰ و M۲۴۹ در کنار انواع سیستم های هدف گیری اپتیکی و دوربین های دید در شب به ارتش افغانستان تحویل داده شده که خصوصا در روزها و هفته های اخیر حجم زیادی از این تجهیزات در اختیار گروه طالبان قرار گرفته است و به نظر می رسد ارتش آمریکا نیز علاقمند بوده به صورت غیرمستقیم، این سلاح ها از دست ارتش افغانستان خارج شود.

وضعیت بهم ریخته این روزهای افغانستان می تواند باعث پخش شدن این حجم از سلاح های سبک در دست بازیگران مختلف در این کشور شده و به زودی راه خود را به درون گروه های تروریستی مثل سلول های خاموش داعش در افغانستان یا گروه های قاچاقچی مواد مخدر در این کشور باز کرده و برای نیروی مرزی کشورهای همسایه افغانستان از جمله جمهوری اسلامی ایران مشکل ساز باشند.

حجم قابل توجهی از تسلیحات انفرادی ارتش افغانستان که به غنیمت طالبان در آمده - تیربارهای سری M۲۴۰ و M۲۴۹ نیز در تصویر مشخص هستند

مسئله در خصوص مشکلات ارتش افغانستان فقط در حوزه آموزش یا پشتیبانی نبوده و وقتی به روایت های مختلف پرداخته می شود شاهد هستیم که بسیاری از مشکلات در حقیقت ریشه در دولت ها و سیستم فاسد در این کشور دارد. دولت افغانستان به عنوان یک ساختار حکومتی که در زیر سایه اشغال این کشور توسط آمریکا تشکیل شد هیچ گاه به دنبال ایجاد تشکیل یک ارتش قوی و مستقل و البته یک سازمان و دولت سالم نرفت. امروزه اگر به سراغ هر گزارش رسمی دولتی یا هر روایت رسانه ای از مشکلات دولت و ارتش افغانستان بروید تقریبا یک واژه مشترک در بین تمام آنها پیدا خواهید کرد و آن هم " فساد " است. این مسئله از ارتش تا دولت، از سیستم اداری تا پلیس و سیستم قضایی این کشور ریشه دوانده و بسیاری اعتقاد دارند یکی از دلایل عدم مقاومت های مردمی و حتی در مواردی استقبال مردم از طالبان در شهرهای این کشور به ستوه امدن مردم از سیستم فاسد حکومتی نزدیک به آمریکا و غرب است.

یک مثال جالب در خصوص این مسئله نحوه شروع فعالیت مجدد گروه طالبان در بحث به تصرف در آوردن بخش های کوچک تر مثل ایستگاه های نگهبانی و روستاها در این کشور بوده. از سالها قبل بحثی به اسم ارتش ارواح در نیروهای مسلح افغانستان شیوع پیدا کرد که شامل نیروهایی بودند که تنها روی برگه ها حضور داشتند و البته حقوق آنها نیز هر ماه پرداخت شده و به جیب فرماندهان فاسد می رفت. در عین حال بسیاری از سربازان واقعی که در میدان نبرد حاضر بودند از کمبود حقوق شکایت داشتند. اما این تمام مشکلات نبود. پشتیبانی بسیار ضعیف، خصوصا از واحدهای نظامی حاضر در مناطق دور افتاده باعث شده بود در موارد زیادی نیروها با حجم کمی از مهمات و حتی غذا در برابر نیروهای طالبان قرار بگیرند. بحث تهیه و پخش مواد غذایی به واسطه رانت خواری در بسیاری از بخش های ارتش افغانستان به دست پیمانکاران فاسد محلی افتاده بود که عملکرد ضعیف انها باعث شد تا در بسیاری از موارد نیروهای افغانی حتی در میدان نبرد گرسنه بمانند.

طالبان با استفاده از همین مشکل با نزدیک شدن به این واحد ها و محاصره کردن آنها در ابتدا و سپس دادن امان نامه آنها را ترغیب به ترک پست های خود کرد و از همین طریق بخش زیادی از روستا ها و جاده های مواصلاتی توسط این گروه تقریبا بدون درگیری یا تلفات خاصی تصرف شد.   از سوی دیگر ایالات متحده آمریکا نیز با وجود علم به این مسئله و اشاره چندین باره برخی از مقامات رسمی این کشور به وجود ساختارهای بیمار در داخل حاکمیت افغانستان، به علت استفاده کردن از وضعیت نابسامان افغانستان برای فعالیت های مخفیانه خود و تلاش برای ضعیف نگاه داشتن دولت، هیچ اقدامی برای حل این موضوعات انجام نمی داد و در نهایت ارتش و دولت افغانستان به مانند یک ویترین جذاب ولی از داخل تو خالی و تهی در برابر اولین ضربه محکم از هم فروپاشید.

با یک حساب ساده و سریع می توان فهمید اگر این هزینه واقعا خرج این کشور شده و در راه درستی خرج می شد، بعد از ۲۰ سال زمان و هزینه کردن حدود ۹۰ میلیارد دلار در این کشور، ارتش ساخته دست آنها توان مقابله با تهدیدات را بدون حضور مستقیم غرب داشت و مردم بی گناه افغان، بیش از این کشته و زخمی و آسیب دیده روحی و مالی نمی شدند اما آنچه در نهایت به دست آمده، حجم عظیمی تبلیغات و منت اروپا و آمریکا بر سر این کشور است تا نشان دهند چقدر به فکر افغانستان مظلوم هستند و آماده اند باز هم برای کمک به آنها، این کشور را اشغال کنند!

منبع: مشرق

کلیدواژه: کرونا تحولات افغانستان گزارش دفاعی ارتش افغانستان آمریکا مستشار نظامی گاو شیرده اخبار داغ بالگرد بلک هاوک ایالات متحده آمریکا افغانستان طالبان هاموی گروه طالبان ارتش افغانستان میلیارد دلار گروه طالبان نیروی زمینی بلک هاوک سلاح ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۸۲۰۴۵۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

حمله گازانبری طالبان به تعهدات آبی با ایران

روز یکشنبه ۹ اردیبهشت‌ماه در گزارشی با عنوان «تفاوتی بین استراتژی امارت با دوران غنی نیست» به موضوع عدم پرداخت و رهاسازی کامل حقابه سیستان توسط طالبان حتی در این روز‌های پربارش پرداختیم. این در حالی است که علی‌رغم تمام هشدار‌ها درباره وضعیت وخیم آبی در جنوب شرق ایران که ناشی از مسدود بودن راه‌های آبی به این قسمت است، همسایه شرقی همچنان در حال انجام پروژه‌های آبی روی رودخانه‌هاست.

به گزارش روزنامه فرهیختگان، به همین منظور عملیات تکمیل پروژه سد «پاشدان»، از سد‌های بزرگ افغانستان در مرز با ایران و در مسیر هریرود، با حضور ملا عبدالغنی برادر، معاون نخست‌وزیرو عبدالطیف منصور، سرپرست وزارت آب و انرژی طالبان در هرات آغاز شده است. کارشناسان حوزه هیدروپلیتیک معتقدند که با ساخت و بهره‌برداری از این سد در بالادست هریرود، تنش آبی در ایران و ترکمنستان تشدید خواهد شد. در همین رابطه با محمدنبی جلالی، پژوهشگر دکتری منابع آب دانشگاه تهران گفتگو کردیم که در ادامه می‌خوانید.

ردپای هندوستان در هریرود

با توجه به اینکه مناقشه رودخانه فرامرزی هریرود با تکمیل سد‌های و کانال‌ها در بالادست افغانستان وارد فاز جدیدی خواهد شد، این مناقشه و به‌خصوص سرمایه‌گذاری هندوستان در حوضه هریرود و پروژه‌های آتی شان مورد توجه خواهد بود.

محمدنبی جلالی، پژوهشگر دکتری منابع آب دانشگاه تهران و عضو هیات اندیشه‌ورز هیدروپلیتیک و دیپلماسی آب بنیاد نخبگان کشور درباره این مناقشه گفت: «به‌طور کلی شاید بشود سرمایه‌گذاری هند در پروژه‌های آبی و غیرآبی افغانستان را در میراث استعمار جست‌وجو کرد؛ وقتی تاریخ هند به‌خصوص یک قرن اخیر را مرور می‌کنید تا سال ۱۹۴۷ مستعمره بریتانیا بود و بعد با هند چندپاره مواجه شدیم که به کشور هند و پاکستان و بعد‌ها پاکستان شرقی (بنگلادش) تقسیم و سبب مناقشات متعددی همانند مناقشه حل‌نشده کشمیر می‌شود.

از همین رو با توجه به موقعیت جغرافیایی افغانستان که در مهار آب فرامرزش دارد باعث شد این کشور به‌جدیت سراغ سرمایه‌گذاری روی مهار این منبع برود و عملا بتواند از طریق افغانستان برای خودش اهرم‌های فشار ایجاد کند. به هر حال افغانستان بخشی از ظهور و تداوم دیپلماسی آبی و عوامل سیاسی-اجتماعی در این منطقه را در سیاست‌های هیدروپلتیکی که با توجه به موقعیت بالادستی که در چهار حوضه‌اش دارد می‌تواند پیش ببرد.

البته موضوع فقط مربوط به ایران نیست؛ رودخانه فرامرزی کابل که در نزدیکی آتوک در پاکستان به رود سند منتهی می‌شود، خودش پتانسیل مناقشه آبی عظیمی را دارد. جالب است که همین مناقشه هم شاید به تعیین مرز استعماری خط ریورند ۱۸۹۳ برگردد که بریتانیا برای در امان ماندن هند شرقی از نفوذ شوروی به قبایل پشتون خودمختاری داد، حتی ردپای بریتانیا در مناقشه هیرمند به‌وضوح قابل مشاهده است.

جایی که مرز سیستان درونی و بیرونی را گلداسمیت بریتانیایی تعیین می‌کند و خاوری‌ترین دلتای رودخانه هیرمند را به‌عنوان مرز بین دو کشور قرار می‌دهد. گذشته از ردپای ناخجسته استعمار؛ هند با تقریبا دو میلیارد دلار پنجمین کشوری است که بیشترین سرمایه‌گذاری را در پروژه‌های آبی و غیرآبی افغانستان انجام داده؛ از بورسیه تحصیلی بگیرید تا استخراج معادن و اما در زمینه پروژه‌های آتی، نمی‌خواهم به این موضوع ورود کنم که امارت اسلامی به‌جدیت دنبال این است که با مهندسی اجتماعی تحت پروژه‌هایی همچون «قوش‌تپه»، مهاجران اخراجی پاکستان را در «آمودریا» که منابع دست‌نخورده عظیم انرژی را دارد بارگذاری کند، فقط می‌خواهم از یک پروژه دیگر تحت عنوان TAPI بگویم که به دلایل ناامنی در افغانستان به تعویق افتاده بود.

درباره اهمیت این پروژه همین کافی است که بوش زمان حمله به افغانستان می‌گوید تکمیل استراتژی جنگ ما تکمیل پروژه تاپی است که قرار است گاز ترکمنستان را از طریق افغانستان به پاکستان و هند انتقال بدهد و هدفش تامین سالانه ۳۳ میلیارد متر مکعب گاز طبیعی به جنوب آسیاست.

همین چندروز قبل آقای «آمانوف»، رئیس اجراییه شرکت خط گاز تاپی، در مجمع سرمایه‌گذاری انرژی ترکمنستان در پاریس اعلام کرد که ترکمنستان به تکمیل بخش خود از پروژه لوله گاز تاپی متعهد است. ضمنا این نگرانی هم وجود دارد که این لوله گاز جایگزین مسیر طرح خط لوله گاز صلح بین ایران و پاکستان و هند هم باشد، یعنی عملا علاوه‌بر اینکه منابع آب را مهار می‌کند به‌جد دنبال این است که وابستگی‌اش را به منبع انرژی ما کم کند. به نظرم پرواضح است که به سرانجام رساندن این پروژه‌ها موقعیت ویژه‌تری در مذاکرات به طرف افغانستانی می‌دهد.

ماجرای ابرپروژه سد سلما در بالادست رودخانه هریرود

این پژوهشگر درباره ابر پروژه سد سلما که کمی بعد از استقلال هند از بریتانیا پروژه سد سلما با حمایت‌های این دو کشور در زمان داوودخان شروع شد گفت: کمی بعد از استقلال هند از بریتانیا، پروژه سد سلما با حمایت‌های این دو کشور در زمان داوودخان شروع شد، ولی به دلیل ناآرامی‌های داخلی فراز و فرود‌هایی داشت تا نهایتا در دوران رئیس‌جمهور غنی در ۱۳۹۵ با ظرفیتی حدود ۶۵۰ میلیون مترمکعب و با حمایت مالی ۳۰۰ میلیونی هند به بهره‌برداری رسید. جالب است که نخست‌وزیر، آقای مودی قبل از افتتاحیه بند سلما به ایران می‌آید و توافقنامه چابهار را امضا می‌کند و هنوز بعد از سال‌ها خلف وعده کار واقعی انجام نشده است. همچنین در مراسم افتتاحیه سد سلما می‌گوید: «این پروژه راه صلح برای همگان را انتخاب کردم.»

شاید کسی با این نکته موافق نباشد و نگاهم به مناقشات بین کشور‌ها کمی رئالیستی است، اما به این روند باید دقت کرد. استعمار کهن روزگاری هند را با ابزار زور و حمله نظامی تسخیر کرد و امروز فقط شیوه استعمار متفاوت شده و با مصادره واژه صلح و استخدام مجریان، همان شیوه قبلی را در کشور‌های دیگر دنبال می‌کند. واقعیت این است که سایه استعمار همچنان هم بر سر مسائل و رفتار‌های دولت‌ها حاکم است و اصطلاحا «استعمار پوست انداخته» و حال «استعمار نوین» به شیوه‌ای دیگر به دنبال تسلط و نادیده‌گرفتن حق ملت‌هاست.

در عصر حاضر اگر کمی حواس‌مان جمع باشد متوجه می‌شویم که استعمار فرانو چطور بر باور و منش ملت‌ها و هویت‌شان به‌طور نامحسوس و بدون اینکه خود استعمارگران یا حتی مجریان بومی حضور مرئی داشته باشند چنگ می‌زند تا مناقشات آبی و غیرآبی را تشدید کند. شاید اهمیت دیپلماسی عمومی در مناقشه آبی مثل مناقشه هیرمند و هریرود در گذر زمان با تکمیل کانال و بند‌های انحرافی و وابسته کردن جامعه محلی بالادست به این منبع حیاتی روشن‌تر شود؛ در زمانی که عملا ماهیت مناقشه از دولت-دولت به دولت-مردم شیفت پیدا کرد.

واقعا نمی‌خواهم شرایط را اورژانسی نشان بدهم. چون اولین کاری که در این شرایط می‌کنیم تراشیدن پروژه اورژانسی با پول بیت‌المال است. در واقع می‌خواهم توجه کنیم که در آستانه حذف‌شدگی قرار داریم و مورد هجمه استعمار آبی هستیم و امروز هیچ چیزی مثل عنصر زمان مهم نیست.

حقابه تاریخی هیرمند تقلیل پیدا کرده است

مناقشه آبی میان دو کشور، قدمتی به تاریخ افغانستان دارد و در سال‌های اخیر به بحرانی جدی تبدیل شده. جلالی درباره رهیافت برون رفت از این شرایط تضاد منافع گفت: «نگرانی عمیق این است که کشور‌های دیگر در نتیجه پرداختن صحیح به شکست‌های دیپلماسی آبی شان در گذشته و بازتعریف نحوه همکاری در‌مورد مسائل آب‌های فرامرزی، راهی برای آینده دیپلماسی آبی شان ترسیم کرده اند و سوال این است که آیا ما به این درک رسیده‌ایم که اگر بگوییم «در دیپلماسی آب چندان موفق نبوده ایم» متهم به تحریف واقعیت نشویم؟ البته موافقم که فضا آنچنان هم تاریک نبوده و نیست؛ اما اگر بپذیریم حقابه تاریخی معاهده هیرمند در صد و اندی سال و در طول تاریخ روابط بین دو کشور ایران و افغانستان تقلیل پیدا کرد تا نهایتا به ۱۶ درصد رسید یا طی دوران تکمیل سد انحرافی کمال خان، که هرچند تلاش‌هایی شد و حتی اخیرا دکتر ظریف هم در مصاحبه شان اذعان داشتند که با علم به اینکه سد انحرافی کمال خان برای منحرف کردن سیلاب است و حقیقتا هم همین است، وارد گفتگو شدند، اما بلاخره باید بپذیریم که علی رغم تلاش‌های دستگاه دیپلماسی، نتوانستیم احداث این بند را به تعویق بیندازیم و سد انحرافی کمال‌خان تکمیل شد.

سوال اساسی این است که مصر چگونه در مناقشه رود نیل با اتیوپی و سودان توانست سال‌ها احداث سد رنسانس (النهضه) را به تعویق بیندازد؟ از چه ابزار‌هایی استفاده کرد؟ از سد کمال خان که گذشت، اما قرار است برای سد بخش آباد روی سرشاخه فراه رود در آینده چه اتفاقی بیفتد؟ چه ابزار‌هایی برای به تعویق افتادن احداث سد بخش آباد -که میخی است بر تابوت کما‌رفته سیستان- داریم؟ نکته اساسی این است که حتی افغانستان با اندوخته تجاربش فارغ از اینکه چه دولتی و حکومتی مستقر باشد مشخص کرده راهبرد هیدروپلیتیکی اش در مواجهه با مناقشات با همسایگانش چیست. اما ما با توجه به وضعیت هیدروپلیتیکی خاصی که داریم و در جایی بالادستی، در جایی میان‌دست و در جایی پایین‌دست هستیم و تک تک این رودخانه‌های فرامرزی چالش‌ها و بازیگران متعدد خودش را دارد، چه راهبرد هیدروپلیتیکی و ابزار قدرتی داریم؟ مثلا روی هم همین رودخانه هریرود در قسمت پایین دست با ترکمنستان چالش جدی بازسازی کانال «قره‌قوم» را داریم یا راندمان پایین آبیاری در بخش کشاورزی را داریم.

در قسمت بالادست با طرف افغانستانی با توسعه یک‌جانبه سد و کانال هایش بدون توجه به آب مورد نیاز پایین دست مواجهیم و حتی هیچ توافقنامه‌ای روی این رودخانه فرامرزی با افغانستان نداریم. ما هنوز مشخص نکرده ایم چه دکترین هیدروپلیتیکی خاصی برای این حوضه‌های فرامرزی داریم. همچنین اخیرا در لحظات آخر بعد از سال‌ها گزارش کمیسیون تلفیق برنامه هفتم توسعه با تصویب بند الحاقی ۱ ماده ۳۹ موافقت کرد که «نقشه راه دیپلماسی آب در چهارچوب دیپلماسی کلان کشور» تهیه شود؛ ضمن اینکه آیا این هم سندی است که قرار است به بایگانی برود یا سندی است که درنهایت قرار است یک دکترین برا حوضه‌هایی با چالش‌ها و بازیگران متعدد تجویز کنیم؟ در دکترین ما نسبت دیپلماسی انرژی ما با مناسبات و تعاملات هیدروپلیتیکی آب‌های فرامرزی قراره دیده می‌شود؟ فرهنگ چطور؟ ترانزیت چطور؟ چابهاری که کانون رقابت هند و چین است؟ آیا با هند ادامه بدهیم که ۸ سال بدعهدی مکرر کرده آن هم با ۸۵ میلیون دلار؛ در چنین پروژه راهبردی، نمی‌بایست چند میلیارد دلار قرارداد باشد؟ این‌ها فقط سوال است.

توقع دارید حس گل پیروزی ایران مقابل استرالیا را داشته باشیم؟

این پژوهشگر درباره میزان حقابه‌ای که این روز‌ها رهاسازی شده گفت: «اجازه بدهید این نکته را هم یادآوری کنم؛ ما هم حقیقتا خوشحالیم از اینکه اندک آبی از حقابه ایران را دریافت کردیم ولیکن اینکه در تریبون رسمی یک نهاد رسمی اعلام می‌کنیم تا این لحظه اینقدر از حقابه هیرمند رهاسازی شد، این ابزار قدرت است؟ این دیپلماسی عمومی است؟ واقعا هم شاید توقع داشتند ما حس گل پیروزی ایران مقابل استرالیا در جام جهانی ۱۹۹۸ را تجربه کنیم!

وقتی ابزار‌های قدرت مصر در تعویق احداث سد رنسانس را بررسی می‌کنید که چه کرد، یکی از ابزار‌های بسیار مهمش همین به‌کارگیری صحیح از دیپلماسی عمومی بوده است. ولی ما از این ظرفیت کم‌نظیر دیپلماسی عمومی به‌درستی استفاده نمی‌کنیم.

شاید زمانی سازش مبتنی‌بر مذاکره «برد-برد» حداقل در سطح فکری ایده جذابی بوده تا به یک نتیجه دوجانبه سودمند برسیم؛ اما واقعیت جهان امروز حقیقتا متفاوت شده است. کشور‌ها اصولا حاضر نیستند در مذاکرات‌شان سهم برابر یا کمتری از طرف مقابل برای ملت‌هایشان بگیرند. ما باید تجدید نظری در رویکردهایمان در مذاکرات داشته باشیم و باید به این بیندیشم که چطور در مذاکرات می‌توانیم یک پای بالاتر بگذاریم و موقعیتی عالی برای خودمان و خوب برای دیگری ایجاد کنیم.

من‌حیث‌المجموع فکر می‌کنم فیصله دادن به اثرات هیدروهژمونی در حوضه آبریز بین‌المللی هریرود که بین چند کشور مشترک است و علی‌الخصوص‌انگیزه کشور بالادستی مثل حکومت امارات اسلامی که حاکمیت مطلق سرزمینی و توسعه یکطرفه رودخانه‌ها را بدون توجه به پیامد‌های آن در کشور‌های پایین دست در پیش گرفته، حقیقتا مسیری صعب‌العبور است؛ به‌ویژه اینکه روشن است سیاست‌های دولت نوپای طالبان در راستای توسعه زیرساخت‌های آبی و ساخت سد و تکمیل کانال‌ها به درهم‌تنیدگی این مناقشه خواهد افزود.

از طرفی دیگر این را هم در نظر داشته باشید که تقریبا جهان در حال تجربه سومین انتقال قدرت است. هرچند ایران همیشه در چنین بزنگاه‌هایی در طول تاریخ تحت فشار بوده است؛ اما بخشی کوچکی از رهیافت را شاید در پاسخ به این سوال بشود جست‌وجو کرد که راهبرد کلان ما در این شرایط گذار نظام بین‌الملل که مشخصه اصلی آن بازتوزیع قدرت، ثروت و بازنویسی قواعد بین‌المللی است، آیا این است که باید در تنهایی استراتژیک به سر ببریم یا با توجه به اینکه انزواگرایی، انفعال و عدم تعامل نه با ژئوپلتیک ایران سازگار است، نه با فرهنگ سنتی ایران، از طریق چندجانبه‌گرایی و ائتلاف‌سازی مبتنی‌بر همکاری راهبردی به استقبال این جهان پسا‌قطبی برویم؟ و حالا در سطوح پایین‌تر، چطور این کلان راهبردمان، قرار است توسعه پایدار و امنیت آبی را برای ما به ارمغان بیاورد تا دچار خفگی هژمونی نشویم؟! و چطور می‌شود به یک بازتوزیع مجدد قدرت بین بازیگران درگیر این مناقشه آبی دست بزنیم تا در این حوضه آبریز فرامرزی فضا‌ها را دوباره پیکربندی و تفسیر کنیم. حقیقتا نمی‌دانم که آیا روزگاری می‌رسد که بتوانیم موقعیتی را با ابزار‌های قدرت‌مان ایجاد کنیم که در مذاکرات آبی مان یک پای بالاتر بگذاریم و موقعیتی عالی برای خود و خوب برای دیگری ایجاد کنیم یا خیر. امیدوارم.

دیگر خبرها

  • دیپلمات‌های طالبان در تهران میزبان تیم ملی فوتسال افغانستان
  • (ویدئو) زن افغان فعال حقوق بشر زلمی خلیلزاد را غافلگیر کرد
  • حمله گازانبری طالبان به تعهدات آبی با ایران
  • چرا اسرائیل یک گلوله هم به سمت یمن شلیک نکرده است؟
  • چرا تل‌آویو یک گلوله هم به سمت یمن شلیک نکرده است؟
  • بازگشت بیش از ۱ و نیم میلیون پناهجوی افغانستانی‌
  • تأسیس یک میلیون صنف آموزش‌های اجتماعی در افغانستان
  • تاسیس یک میلیون صنف آموزش‌های اجتماعی در افغانستان
  • راستی آزمایی کمک ۱۷ میلیارد دلاری آمریکا به افغانستان
  • ببینید | عاقبت آزادی بیان در آمریکا